مرتضی صالح آبادی – مطابق آمار سالانه بیست هزار کودک و نوجوان به کانون
های اصلاح وتربیت معرفی می شوند.کودکانی که اغلب به دلایلی مانند بی
سرپرستی و آوارگی های ناشی ازبلاهای طبیعی و جنگ و یا مشکلات اقتصادی
وخانوادگی نخستین کسانی هستند که در معرض هجوم انواع نا گواریهاوفشارها
هستند.
در چنین شرایطی باید به دنبال چاره بود وجدا از مباحث مربوط به
قانونگذاری کارآمد به نظر می رسد می باید نگاه جامع تری به این مقوله داشت.
براساس آموزه های روانشناسی تشکیل پرونده آنی برای فرد بزهکار تاثیر منفی
برروحیه وی می گذارد ومی تواند کودک یا نوجوان بزهکار را به سمت ارتکاب جرم
هدایت کند از این رو اتخاذ شیوه های برخورد دیگر امری ضروری به نظر می رسد
به طوری که از مجازات های جایگزین به عنوان یکی از این شیوه ها نام برده
می شود. مثلا می توان با مهارت آموزی به این اشخاص آنها را محکوم به
کارکردن در کارگاههاوموسسات عمومی نمود وبه این وسیله تنبیهشان کرد.
از
دیگر مواردی که باید به آن اهمیت داده شود ریشه یابی علل بزهکاری در میان
کودکان ونوجوانان است تا به جای مبارزه با معلول با علت مبارزه کرد و
اینجاست که نقش نهادهای حمایتی بیش از پیش تجلی می یابد.این نهادها با جلب
حمایتهای مردمی و ارتباطات دولتی که با سازمانهای مرتبط پیدا می کنند می
توانند در جهت رفع مشکلات کودکان نیازمند تلاش نمایند چرا که بیشتر این
کودکان قربانی شرایط زندگی شخصی واجتماعی هستند.به هر روی وجود مجازات های
جایگزین و اهمیت بیشتر به وضعیت اقتصادی کودکان بی بضاعت دو راه حلی بوده
که همواره کارشناسان به تحقق آنها تاکید ورزیده اند در غیر اینصورت این
کودکان که رفتارشان معارض با قانون ارزیابی می شود ممکن است درآینده به
مجرمانی خطرناک تبدیل شوند.